اكنون به مدينه و مكه
آمده ام، قصدم زيارت بوده و دعا که خداوند وعده اجابت داده است و مهمترين دعا براي
ظهور امامي است كه زمين را پر از عدل و داد مي كند در حاليكه پر از ظلم و جور بوده
است و كشور ما هم بر روي همين زمين است که در آن گروهي در پي حكومت اند و گروهي
اندك به دنبال خدمت به ديگران، كه دنيا را وسيله اصلاح آخرت مي دانند. امام كاظم
(ع) فرمود كه كارهاي درخشان شما برآوردن حاجت برادرانتان است و امام صادق (ع)
فرمودند: "اگر مردي از يارانمان يكي از برادرانش در حاجتي از او كمك طلبد و
او تمام كوشش خود رابكار نگيرد خيانت كرده است به خدا و پيامبر و مومنين".
پرسيده شد مومنين كيانند؟ فرمود: " امير المومنين تا آخرینمان". و گروه
سومي نيز وجود دارند قدرت طلباني كه از مسند قدرت به زير كشيده شده اند و مي
خواهند انتقام از دست دادن قدرت بر اتاق ايران را از فرزندم بگيرند و در انديشه
اند به هر قيمتي باز بر خلق خدا رياست كنند و بعضي ديگر كينه پيروزي هاي وي در
اوائل جنگ را قورت داده اند تا روزي انتقام بگيرند و به همين دليل هر روز كسي را
فاتح سوسنگرد معرفي مي كنند الا او و دكتر چمران را! و گروهي ديگر كه كينه از
استقامت و ايستادگي من در برابر تمايلات نامشروع خود دارند اكنون با تاسف خود را
سرنوشت ساز فرزندم محمد امين مي دانند حاشا و كلا كه سرنوشت در دستان خداست.
واما از آن گروه اندكي كه
دنيا را وسيله اصلاح آخرت دانسته و كلام امامانمان را خطاب به خود فرض مي كنند مي
خواهم نه براي كمك به محمد امين كه خداوند يار و ياور اوست بلكه براي اينكه خود به
رضاي الهي دست يازند پيگيري كنند كه چرا از ١١ دی ماه ١٣٨٩ پرونده نزد دادستان
تهران بايگاني شده وبه دادگاه فرستاده نشده است تا محمد امين در زندان باقي بماند
و چرا از روز اول بدون گناه وي و فرزندش را دستگير كردند و او به خاطر آزادي
فرزندش ٦٥روز غذا نخورد تا فرزندش آزاد گشت. و با او چه كرده اند که در زندان تمام
موهايش سپيد گشته، قوز در آورده، به بيماري هاي مختلف دچارشده و نياز به عمل جراحي
پيدا كرده است و حتی به درخواست من كه به هزينه خودمان در بيمارستان جراحي شود
جوابي نداده اند.
مهدی هادوی
جوار بيت الله الحرام
١٢ اسفند ماه ١٣٨٩
************************************************************************************
يا غياث المستغيثين
آیا فریاد رسی هست؟
استغاثه ای برای برادرم محمد امین هادوی
بیش از ١٣۰ روز از بازداشت برادرم محمد امین هادوی، فعال
اقتصادی و صادر کننده برتر و نمونه ، عضو سابق اتاق بازرگانی تهران و فرزند اولین
دادستان کل انقلاب ایران می
گذرد. امین در سحرگاه روز ٢٣ مهرماه ١٣٨٩ در فرودگاه و هنگام خروج از کشور بقصد سفر
تجاری دستگیر شد. در مراجعه پدر، برادران و خواهرانم به وزارت اطلاعات، مسئول
پرونده از پدرم خواست که
موضوع را رسانه ای نکنند زیرا این مسئله ظرف چند روز حل میشود. اما دو روز بعد از
آن، در تاریخ
۴ آبان ماه ١٣٨٩ فرزندش شفیق هادوی نیز تلفنی به وزارت اطلاعات احضار و بازداشت
شد.
اولین ملاقات با امین ٧٦ روز بعد از بازداشتش بود. بسیار تکیده و لاغر شده
بود. سرش هم شکسته بود که خودش گفت زمین خورده است. پشتش هم قوز پیدا کرده بود.امین راضی نبود که پدرم او را در
آن وضعیت ببیند و گفت که اگر میدانست ایشان به ملاقات آمده، هرگز از سلول بیرون
نمی آمد. او گفت کل این مدت را در انفرادی وبیشتر آن را روزه بوده است. به هر حال
شرایط سخت زندان انفرادی در بند ٢۰٩اطلاعات و روزه چنان جسمش را تحلیل برده و
حالش چنان بد شده بود که به او گفته بودند زنگ بزن تا ٣۰۰ میلیون وثیقه بیاورند که
بیرون بروی ولي دیگر صحبتی در این
مورد نکردند.
او
همرزم شهید چمران و فاتح سوسنگرد بود و بدنی ورزیده و چالاک داشت؛ این
دوران زندان باعث شده که پشتش قوز درآورده، فتقش ورم حاد کرده و دچار
ناراحتی پروستات
شده است. عدم هواخوری و نبود آفتاب و شرایط سخت زندان انفرادی ظاهراً
مشکلات و بیماریهای زیادی را برای او ایجاد کرده که به ما نمی گوید و فقط
خداوند میداند که گرفتار چه
ناراحتی های جسمی و روحی دیگری برای بقیه عمرش خواهد بود.
خوشبختانه، شفیق پس از سپری کردن ٦٩ روز در بازداشت، با وثیقه ٥۰ میلیون تومانی آزاد شد.
٥٥ روز از اولین ملاقات با امین
میگذرد. هر دو هفته یکبار برادران و خواهرانم حدود ٢۰ دقیقه
او را
میبینند. در ضمن از یکماه پیش به او اجازه داده اند که هفته ای یکبار تلفن
بزند. با توجه به اینکه مادرم ناتوان از ملاقات به شیوه کنونی
است، قول داده بودند که یک ملاقات حضوری به او بدهند ولی هنوز به عهد خود
وفا
نکرده اند. چند روزی پس از آن دیدار اول، در تاریخ ١١دی ماه ١٣٨٩ پرونده اش را از بازپرسی به دادستانی
ارسال کرده اند تا دادستان به دادگاه بفرستد. در طی ٥۰ روز اخیر پیگیری وکیلش و برادرانم بی نتیجه
بوده است. معلوم نیست که پرونده کجاست و در چه مرحله ای قرار دارد و هیچکس جوابگوی
وضعیت پرونده نیست. دو ماه قبل صحبت از آزادی او با قرار وثیقه بود و سپس گفته شد
که چون پرونده به دادستانی فرستاده شده تصمیم گیری با آنهاست.
وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا (آل عمران ١۴۰)
و این روزها|ی ناکامی| را میان مردم می گردانیم |تا درس بگیرند| و خدا افراد با ایمان را |در مقام آزمایش| مشخص گرداند.
سخنی با ریاست محترم قوه قضائیه
محمد امین هادوی با آگاهی و حکم زیر مجموعه شما در زندان
است و آن مجموعه شرعاً و قانوناً ضامن حفظ سلامتی
جسمی و روحی او و خانواده اش و زیان به کار و زندگیش می باشد. با توجه به بیگناهی او
و ارجاع پرونده به قوه قضائیه و دادستانی، دستور فرمائید ایشان را آزاد کنند.
و سخنی با همبازی سابق خودم در تیم هاکی دانشگاه علم و صنعت ایران، آقای دکتر
محمود احمدی نژاد
مقام محترم رياست جمهوری
جنابعالی دو بار سوگند یاد کرده اید که پاسدار اجرای قانون
اساسی باشید. آنچه تاکنون از شما در این زمینه شنیده یا خوانده ام اعتراضات
شما درباره اختیارات شخص رئیس جمهور و دولت بوده است. امیدوارم پاسداری شما از
قانون اساسی تنها منحصر به چند ماده آن نباشد و شما همواره حافظ و پاسدار تمام
قانون اساسی و حقوق تک تک شهروندان باشید. وزارت اطلاعات تحت امر شما برادرم را
دستگیر و ناظر بازداشتش است. از شما میخواهم دستور فرمائید با وجود اتمام مدت
بازداشت موقت که بیش از دو ماه قبل بوده، ایشان را آزاد کنند.
دکتر احمد هادوی - استاد دانشگاه
٣ اسفند ماه ١٣٨٩
**************************************************************
برای برادرم امین
وانک لعلی خلق عظیم (قلم ۴)
و به خلق و خوی فوق العاده نیکویی آراسته شده ای
برادرم
محمد امین هادوی روز ٢٣ مهر ماه ١٣٨٩ هنگام خروج از کشور برای سفری تجاری
در فرودگاه تهران توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر شد. همانروز مامورین
او را برای بازرسی منزل و دفتر کارش همراهی کرده و پس از آن دیگر خبری از
وی نداریم، جز آنکه گفته اند امین در اوین است.
فردای
آنروز شفیق، پسر ٢٧ ساله امین را تلفنی برای بازجویی به وزارت اطلاعات
احضار کرده و حدود یک ساعت و نیم در مورد ملاقاتهای اخیر امین از او سوال
کردند. چند روز بعد پدرم و برادرانم و خواهرانم و شفیق به وزارت اطلاعات
مراجعه کرده و خواهان ملاقات با وزیر اطلاعات برای پیگیری وضعیت امین می
شوند. پس از ساعتی معطلی، موفق به ملاقات شخصی که خود را بازپرس پرونده
معرفی کرده می شوند و او به پدرم و برادرم می گوید موضوع به زودی حل می شود
و از آنها می خواهد موضوع را رسانه ای نکنند.
چند
روز پس از این ملاقات در تاریخ چهارم آبان ماه ١٣٨٩ مجددا برادر زاده ام
شفیق را تلفنی احضار کرده و از او می خواهند که به تنهایی به وزارت اطلاعات
برود زیرا باید مطالبی را به او بگویند که نمی توانند به پدر بزرگ و
عموهایش بگویند. پس از مراجعه، چند مامور او را به دفتر شرکت آورده و پس از
مدت کوتاهی او را با خود می برند و از آن تاریخ که بیش از ۴۰ روز می گذرد
از او نیز خبری نداریم جز اینکه گفته اند او نیز در اوین است. شفیق طبق
جدول دانشگاه قرار بود در نیمه آبانماه ١٣٨٩ از پایان نامه خود دفاع کند.
او تا به امروزهرگز فعالیتی غیر از تحصیل و کار نداشته است و بیش از ۴۰ روز
را بیگناه در زندان بسر می برد. پس از این واقعه پدرم نامه ای خطاب به
وزیر اطلاعات نوشت که رو نوشت آن نیز به رئیس قوه قضایه و روزنامه ها و
سایت های خبری داده شد. پس از رسانه ای شدن موضوع، دادستان تهران در مصاحبه
ای با خبرنگاران اعلام کرد که جرم محمد امین هادوی امنیتی است.
یا غیاث المستغیثین. خداوندا از این ظلم آشکار به تو پناه می آورم و تو را می خوانم ای فریاد رس فریاد رس خواهان.
در
طول پنجاه و سه روز گذشته پدر پیر ٨٥ ساله ملاقات هایی کرده، پیام ها داده
و نامه ها نوشته است. استمداد او از مراجع، مقامات قضایی و دولتی و غیر
دولتی هیچیک نتیجه بخش نبوده است. هیچکس نمی داند یا نمی گوید که اتهام
چیست؟ یا چرا گرفته اند؟ نه اجازه ملاقاتی، نه تلفنی و نه خبری!
مادر
٨۰ ساله بیمارم آرام آرام اشک می ریزد و زیر لب امین امین می گوید و نگران
شکنجه او است. همسرش بی تاب شوهر و فرزند و فرزندان دیگرش نگران پدر و
برادر هستند. برادران و خواهرانم پنجشنبه ها به اوین می روند تا خبری گرفته
و نقدینه ای برای خرید مایحناج بدهند.
چرا
چنین می کنند؟ ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فی
دنیاکم (امام حسین ع) اگر دين نداريد و از معاد نمى هراسيد در دنيا آزاده
باشيد.
یک
هفته پیش از بازپرسی به برادر دیگرم زنگ زده شد و طی مکالمه تلفنی گفته شد
که می خواهیم شفیق را با ضمانت یا کفالت آزاد کنیم. ظاهرا بازداشت موقت او
فردای آنروز به پایان می رسید اما هنوز چشم به راهیم که شفیق بیاید و خبری
از امین بگیریم. بازپرس پرونده در صحبتهایش تعریضی به اینجانب هم زده بود.
فکر می کنم امین اسیر است و شفیق گروگان برای اینکه فشاری مضاعف بر امین
وارد کنند.
امین
سه سال از من جوان تر است. از زمان کودکی خوش خلق و خوش رو، صبور و حلیم و
بردبار، جسور و چالاک و دارای روحیه ای مثبت بود. دست و دل باز بود و
نسبت به مستحقان کریم. خیلی سریع دوست پیدا می کرد، در هر سن و سالی که
بود دوستان بسیار داشت. با اعتماد بنفس بالایی که داشت به هر کس اعتماد می
کرد مگر طرف به او ثابت می کرد که غیر قابل اعتماد است. جمع صفات حسنه در
او چنان است که نامش بسیار با مسما است.
اما
محمد امین هادوی کیست؟ در خبرها از او بعنوان پسر دادستان پیشین انقلاب
یاد شده است. برای بهتر شناختن امین چند خاطره از او نقل می کنم:
پاییز
سال ١٣٥٧ حدود یک ماه به پایان خدمت سربازی امین مانده بود که امام خمینی
از ارتشیان خواستند که پادگانها را ترک کنند. امین به پدرم تلفن کرده و
کسب تکلیف می کند. پدرم از او می پرسد مقلد چه کسی هستی؟ سوالی که خود
جوابش را می دانست. امین پاسخ می دهد که مقلد امام است. پدرم به او می گوید
پس چرا از من سوال می کنی، از مرجعت پیروی کن. امین نیز پادگان را ترک می
کند. پس از انقلاب بعنوان محافظ و راننده پدرم دردادستانی کل انقلاب خدمت
می کند. با شروع جنگ به همراه پدرم به جبهه رفته و در ستاد جنگهای نامنظم
با شهید چمران همکاری می کند. شهید چمران از او به عنوان فرزند شجاع
دادستان پیشین یاد می کند که فرماندهی اولین گروهی را داشت که وارد سوسنگرد
شدند. پس از شهادت دکتر چمران امین به کارهای بازرگانی روی آورد تا زندگی
خانواده اش را اداره کند. او سالها در کنار تعلیم و تربیت فرزندانش، به
فعالیتهای صنعتی و معدنی مشغول بود. بعنوان صادر کننده نمونه کشور معرفی شد
و در اوایل دهه هشتاد به عضویت اتاق بازرگانی تهران انتخاب شد. صرف وقت
فراوان در فعالیتهای اتاق بازرگانی باعث شد که نتواند زمان لازم برای اداره
امور شرکتش صرف کند و لذا برای دوره جاری اتاق بازرگانی کاندیدا نشد ولی
در عوض به نگارش مقالات اقتصادی و مصاحبه می پرداخت. امین در آخرین مصاحبه
ای که دو روز پس از بازداشتش در مشرق منتشر شد گفته بود که آمارهای اعلام
شده ساختگی و کلیشه ای است و برای بهتر شدن اوضاع کسب و کار پیشنهاد افزایش
سرمایه بانکها، استمهال بدهی و آزادسازی قیمت ارز را داده بود. به گمان
من بخشی از بازجویی های او مرتبط با مقالات و مصاحبه هایش می باشد. امین
عضو هیچ حزب و گروهی نبود. اساسا بغیر از من هیچیک از اعضای خانواده ما به
تاسی پدرم عضوهیچ حزبی نشدند. امین منصفانه انتقاد می کرد. اگر در جایی به
تصمیمات غلط افتصادی دولت ایرادی وارد می کرد، در نقطه مقابل نیز سیاستی
را که به صلاح می دانست از آن دفاع می کرد. در اینجا به دو نمونه اشاره می
کنم.
١.
آقای احمدی نژاد پس از پیروزی در انتخابات ١٣٨۴ و قبل از تحلیف در مورد
بورس اوراق بهادار عنوان کرد که بورس قمار است و در نتیجه این گفته شاخص
بورس اوراق بهادار به میزان زیادی سقوط کرد. امین به همراه عده ای دیگر در
اتاق بازرگانی از آقای احمدی نژاد درخواست تصحیح موضعش را کردند.
٢. چندی قبل با او در مورد هدفمندی یارانه ها صحبت کرده و داستان زیر را برایش بازگو کردم.
در
سال ١٣٥٨ دولت موقت قصد حذف برخی یارانه ها را داشت و من بواسطه ای از
موضوع مطلع شدم. یکی از بستگان نزدیکم که در آن زمان بسیار نگران افزایش
قیمتها و فشار بر طبقه کم درآمد بود از من خواست موضوع را به اطلاع امام
خمینی برسانم. شرخ مختصری نوشته و شب جمعه به منزل مرحوم آیت ا... اشراقی
داماد امام رفته و آنرا به ایشان دادم. روز جمعه امام دستور توقف اجرای طرح
را داد. به امین گفتم که می خواهم این موضوع را منتشر کنم تا شاید باعث
تغییر در اجرای طرح هدفمندی یارانه ها شود. امین مخالفت کرد. او معتقد بود
که برنامه حذف یارانه ها با اجرای سیاستهای صحیح باعث کاهش قیمتها و رقابت
در بازار می شود و بعنوان نمونه حذف یارانه پودر لباسشویی و کاهش قیمت آنرا
ذکر کرد.
تجربه
بازداشتها و اعترافات تلویزیونی در ایام حبس و انکار آنها پس از آزادی این
درس را به ما آموخته است که هیچگونه اعتمادی به سیستم اطلاعاتی و قضایی
جمهوری اسلامی وجود ندارد. متاسفانه بعضی قضات تحت الامر بازجویان اطلاعاتی
هستند که خود را سربازان امام زمان و آزاد به اعمال هر گونه عمل غیرانسانی
و غیر اسلامی می دانند. امام زمان از داشتن چنین سربازان گمراهی مبرا است.
در اینجا اعلام می کنم که هر گونه اعتراف شفاهی یا کتبی یا تلویزیونی از
امین و یا شفیق منتشر شود تحت شکنجه و فشار اخذ شده و فاقد ارزش می باشد.
وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون (شعرا ٢٢٧) و بزودی ستمگران متوجه خواهند شد که به کدام بازگشتگاه باز می گردند.
دکتر احمد هادوی – استاد دانشگاه
عضو نهضت آزادی ایران
١٥ آذرماه ١٣٨٩
**************************************************************
دیدار دادستان تهران با ستوده، اولیایی فرد و هادوی در زندان
دادستان عمومي و انقلاب تهران در ادامه ملاقاتهاي هفتگي خود با
خانوادههاي زندانيان، ظرف روزهاي اخير با جمع ديگري از آنها ديدار كرد.
به
گزارش ايسنا به نقل از پايگاه اطلاعرساني دادسراي عمومي تهران، در اين
ديدار اعضاي خانواده زندانيان درخواستهاي خود را با عباس جعفري دولتآبادي
دادستان در ميان گذاشتند و وي در هر مورد دستور بررسي و رسيدگي صادر كرد.
بر
اساس اين گزارش، دادستان تهران پيش از ملاقات با خانوادهها نيز با حضور
در زندان با ١٧ نفر از زندانيان از جمله نسرين ستوده، محمد اولياييفرد و
محمدامين هادوي ملاقات كرده بود.
اين گزارش افزوده است كه در اين
ديدارها، زندانيان مسائل و خواستههاي خود را به طور مستقيم با دادستان در
ميان گذاشتند و دكتر جعفري نيز حسب مورد با اعطاي مرخصي، تمديد مرخصي و
ملاقات زندانيان با اعضاي خانواده موافقت كرد.
۱۳۸۹ سیزدهم آبان ماه
**************************************************************
نامۀ اولین دادستان کل انقلاب به وزیر اطلاعات
**************************************************************
آفتاب: شفیق هادوی سهشنبه ۴ آبان ۸۹ بازداشت شد
شفیق هادوی ٢٧ ساله، مهندس معدن و دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت است که
قرار بود همین هفته از پایان نامه خود دفاع کند. وی فرزند محمد امین هادوی
فعال اقتصادی و عضو سابق اتاق بازرگانی تهران است که جمعه ٢٣ مهر در
فرودگاه امام خمینی تهران بازداشت شد. محمد امین هادوی فرزند مهدی هادوی
نخستین دادستان انقلاب اسلامی و شفیق نوه اوست.
عباس جعفری دولت
آبادی دادستان تهران درخصوص اتهام محمد امین هادوی گفته بود که جرم وی
امنيتی است و فعلا نمیتوانم در اين خصوص مسائلی را مطرح كنم
**************************************************************
دستگیری فرزند نخستین دادستان انقلاب تهران
دادستان تهران در پاسخ به این پرسش که آیا دستگیری پسر اولین دادستان
انقلاب تهران صحت دارد گفت: دستگیری آقای هادوی به دلیل جرم امنیتی بوده و
صحت دارد ولی به دلیل مسایل امنیتی نمی توانیم اطلاع رسانی کنیم.
چهارم آبان ماه ۱۳۸۹
**************************************************************